زهرازهرا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

روشنی خونه ما زهرا خانوم

برای دخملم

سلام دختز قشنگم ببخش مامانو خیلی وقته نیامدم اینجا که برات بنویسم ماما شما الان خیلی بزرگتر شدی،و مامانی رو یه کوچولو اذیت میکنی.... نفس مامان برات یه عالمه چیزای خوشل موشل خریدیم مبارکت باشه مادری مامان خیلی خودش رو کنترل کرد که چیز اضافه نخره اما دارم نگاه می کنم یه چیزایی رو محض دل خودم خریدم بین خودمون باشه گلم به کسی چیزی نگیا ..... دخترکم الان شما وارد 33 هفتگی شدی و مامانی دلش می خواد فرشته نارناریش رو زودتر ببینه اما باید صبر کنیم تا به موقع بیای تو بغل مامان بابا بابا که رسما اعلام کردن شما بیای اداره نمیره ومی خواد بمونه خونه دخترکم قول بده زود بزرگ بشی و سالم بمونی تا دل مامان آروم بگیره ودلواپس نباشه دوست داریم...
16 خرداد 1392

امیر علی عمه

مامانی سلام خوبی دخترکم مامان کم میاد برات بنویسه اما کلی با شما حرف می زنه دوست دارم مامان راستی نی نی عمه ملیحه هم اومد تو بغل مامانش انقد گوگولیه... غصه نخوری مامان جونی شما هم چند هفته دیگگه به دنیا میای قربونت بره مامانی بابا ازش عکس انداخته بود کلی ذوقشو می کرد.انشالله شما هم صحیح وسالم به دنیا بیای و بپری تو بغل مامانی  
16 خرداد 1392

37 هفته شدی دخملی

سلام به دخترک خوشلم مامان جون دیگه کم کم داری خودتو آماده می کنی بیای تو بغلم دخترکم نمی دونی چه حسی دارم عسل مامان هفته پیش که رفتم دکتر (با اجازه دکترت رو عوض کردم) گفتند ممکته شما یه کوچولو عجله داشته باشی البته مامان جون اگه مثل پسر عمه ات باشی  که یه خرده منو می زاری تو ابنمک اخه امیر علی خان عمه ملیحه هم یه کوچولو نازش زیاد بود.......... خلاصه اینکه جوم برات بگه از وقتی رفتم دکتر یه خرده کار وتلاشم زیاد شده (دکتر گفت بگیر بخواب ) اخه دخترکم می خواد بیاد،جون دلم می خوادبیاد مگه میشه بخوابم..... راستی دخترم اخرین عکس وفیلمت تو شکم مامانی هم رویت شد با بابایی رفتیم، اون سری که برا اولین بار می دیدمت بیشتر طولش داد و ب...
16 خرداد 1392

همینجوری نوشت

سلام به گل مامان و بابا خوبی قشنگم مامان امروز خیلی شیطون شدیا کلی ورجه وورجه میکردی منم ار خوشحالی کله قند تو دلم  آب می کردن امشب بابایی دندونش درد می کنه برا سلامتی بابا دعا کن باشه مادری؟ فدای تو گلم بشم،مامان این هفته با بابا می ریم پیش گلبرگ جون(دکترمامان) ببینیم چه قد بزرگ شدی عسل مامان. مامانی دوست دارم برا امشب کافیه فرشته کوشولوی من بوس بوس بوس    
16 خرداد 1392

دختر با حیا

سلام گل مامان مامانی من، من دیروز رفتم دکتر اما هرچه سعی کردیم نتونستیم دوباره جنسیت شما رو ببینیم،گلبرگ جون گفتن از بس شما با حیایی فدات بشم.مامان انقد تکون می خوردی دکتر می گفت با هر پیچ ما دختر خانومت هم می پیچه،الهی مادر فدای دستای مشت کردت بشه که دلم می خواست قورتت بدم اونجا،البته قورتت که دادم. حالا مامانی دچار تردید شده، نی دونه شی کال کنه؟ بقیه خریدات رو چطوری انجام بده؟ مادر جون قرار شده بعد کنکور دایی بیاد،راستی برا دایی علی هم دعا کن تا رتبه اش خوب بشه بیاد همین جا پش خودمون. خلاصه که گل مامان،ذهن مامان لی لی یه خرده مشغول شده برا خرید،البته کاریش هم نمیشه کرد پس بی خیالش میشیم وتوکل بر خدا می کنیم. راستی امروز مامانی سور...
16 خرداد 1392

مامان نگران

سلام عزیز دلم خوبی قشنگم؟مامان خوبه فقط تنها نگرانی اش تویی... مامان امروز خیلی تکونهات رو حس نکرده، دخترکم میشه یه خورده واسه مامان لی لی بازی کنی؟ الهی مامان فدات بشه صبح که با بابایی داشتم حرف می زدم یه خرده ورجه وورجه کردی انگار می خواستی تو هم با بابا حرف بزنی... الهی من فدات بشم کی میاد روزی که من وتو سر حرف زدن با تلفن با هم دعوا داشته باشیم.... دخترکم مواظب خودت باش راستی عیدت هم مبارک.... انشاالله که همه نی نی ها سالم به دنیا بیان و زیر سایه اهل بیت باشن..... Close   ...
16 خرداد 1392

مهمان

سلام عزیزکم خوبی مادری؟ این روزا مامانی احساس خوبی داره ،چند روز پیش خاله ستاره اومد خونمون خیلی خوب بود مامان جان خیلی خوش گذشت،اصلا گذر زمان رو حس نکردم دخترم... چه قد خوبه که خانواده ات  کنارت باشن..... با خاله ستاره رفتیم برات یه سر همی گوگولی خریدیم قرار شده مادر جون هم فردا بیاد اون که بیاد می ریم یه عالمه چیزای خوشکل برا دخترکم می خریم..... مامانی فدات بشه خواهش می کنم این روزا تا می تونی ورجه وورجه کن تا خیالم از بابت سلامتیت راحت باشه دوست دارم دخترکم Close   ...
16 خرداد 1392