زهرازهرا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

روشنی خونه ما زهرا خانوم

قبول باشه دخترم

السلام علیک یا ابا عبدالله دخترکم عزاداری هات قبول باشه هرچند شیطنت هاتم کم نبود اما امام حسین خودش قبول می کنه  در ادامه چند تا عکس از دخترکم در مراسم عزاداری زهرا اماده شده بره مراسم زهرا تو کالسکه اما نارحت از اینکه این همه لباس تنشه اینم که بدون شرح دخترم بالاخره ما رو راضی کرد لباساشو در بیاره. زهرا در حرم حضرت عبدالعظیم (طبق معمول دنبال نی نی) زهرا در یکی از آیین عزاداری امام حسین(تشت گذاری) ودر پایان...  یادم رفت بگم اینم برادر دوقلوی زهرا!!!!!!!!!!!!!!!! ...
24 آبان 1392

عاشورا نوشت

                              ولحظه لحظه های این روزها عزادارند / دویده در رگشان خونی از محرم ها . . .          ...
22 آبان 1392

تولدانه

دخترکم بالاخره مامان وقت کردن و تصمیم گرفتن که عکسای تولد شما رو بزارن اول یه تو ضیح بدم زهرا جون سه تا تولد داشتن اولیش در تاریخ 15 شهریور دومیش 16 شهریور و سومیش که افتخاری بود و به افتخار بابابزرگ زهرا بود 3 روز بعد از تولدش بود   با اینکه زهرا سه تا جشن داشت اما هرچی گشتم از دخملی عکس خوب پیدا نکردم چون دخترم اصلا با کیک حال نمی کرد و از شلوغی خوشش نمیومد انشالله سالهای بعد که بزرگتر می شی ازت عکسای بهتری می ندازم در جشن ما جای خیلی ها خالی بود به خصوص مامان جون وبابا جون و عمه ها و عمو جون و خانواده هاشون. زهرا قبل از جشن   کیک زهرا جون زهرا و کیکش      مهمونای کوچولو متین ومحم...
9 مهر 1392

دختر که داشته باشی

دختر که داشته باشی، با خود تصور می کنی پیچ و تاب شانه را در نرمی موهای طلایی اش -وقتی کمی بلند تر شوند- و کیف عالم را می بری از انعکاس تصویر خرگوشی بستنشان دختر که داشته باشی، خیال می کشاندت به بعد از ظهر گرم روز تابستانی که گوشواره های میوه ای از گیلاس های به هم چسبیده به گوش انداخته اید -همان هایی که هر که بیاویزدشان از شادی لبریز می شود و خنده ی از ته دل امانش را می برد- دختر که داشته باشی انتظار روزی را می کشی که با هم بنشینید در حیاط خانه مادربزرگ و گل های یاس سفید و زرد به رشته درآمده گرانبهاترین گردن آویز دنیا شود که بیندازیش به گردن دخترت دختر که داشته باشی گاهی دلت می لرزد از فکر اینکه روزی بر شانه مردی دی...
8 مهر 1392

یک سالگی

امروز دخترک قصه‌های من به یک سالگی سلام می‌کند و  من خدایم را شکر می‌کنم، با لذت و تحسین نگاهش می‌کنم و منتظر بالندگی اش خواهم ماند
16 شهريور 1392

ببعی میگه ده ده

دخترکم شعر جدیدش رو اینطوری می خونه البته به کمک مامانش مامان:ببعی می گه زهرا: ده ده (dahhhhh deh) مامان :دمبه داری زهرا: نــــــــــــــــــــــــــــــه (naaaaaaaaaaaaaah) مامان: پس چرا می گــــــــــــی زهرا:ده ده (dahhhhhhhhhhhhh dah) الهی مامان قربون اون شعر خوندنت بره راستی زهرا خانوم یه کلمه دیگه هم به دامنه لغاتش اضافه شده به هر چی بچه و بزرگ  و هرگونه عکس و پوستر می گه نی نی ...
27 مرداد 1392