دو ماهه شدی زهرا گلی
دخترکم دیروز دو ماهه شدی مامان شما رو با زندایی جون برای واکسن 2 ماهگی بردیم بابا هم می خواست بیاد اما من گفتم شما برو طول میکه اخه بابایی چند روزی هست به خاطر شما دیر میره سر کار . وقتی واکسن رو به پات زد شما گریه کردی دل مامان یه جوری شد تحمل اشکات رو نداشتم محکم بغلت کردم تا اروم شی عزیزم انقد نگران درد کشیدنت بودم که اصلا نفهمیدم خانومی که می خواست واکسن بزنه چی می گفت مثل این که کلی حرف زده و من حواسم نبوده اومدیم خونه همش نگران بودم هر لحظه منتظر بودم جیغ بکشی و بی تابی کنی اما شما مثل همیشه صبور بودی فدای تو بشم مامانی که انقد گلی دخترکم دوست دارم زهرا قبل از واک...
نویسنده :
مامان لیلی
15:53